باران داغ

ساخت وبلاگ

*صرفن داستان پردازی های خیالی من؟!!!!!
اسم ها مستعارند؟!!!

نظرات خصوصی جواب داده نمیشوند

نه مثبتم نه منفی،خنثی؛اگه منفی باشی مثبتم اگه مثبت باشی منفی ام اگه هم حد وسط باشی حد وسطم...
خیلی طول میکشه از کسی خوشم بیاد،ولی با حتی یه کار کوچولو از چشمم میوفته...

حالم از هرگونه دورویی به هم میخوره
لطفا خودت باش

باران داغ...
ما را در سایت باران داغ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4labeyemarge بازدید : 0 تاريخ : يکشنبه 2 بهمن 1401 ساعت: 18:13

دو بار تکرار آه به تمام وقایع چند ساعت گذشته هم دلم رو خنک نکرد.اصلا چطور ممکن بود بشه این دل آتیش گرفته ی من و خنک کرد؟کلید رو چرخوندم و درو باز کردم .درو با صدا به هم کوبیدم.بدون رعایت کسی.تکیه داددم به دیوار.شالمو از سرم کندم

_به جهنم


به جهنم بلند دیگه ای گفتم.شالمو انداختم رو زمین.چشمام ذوق ذوق میکرد.از صبح رو هم نذاشته بودمش.
محکم با مشت کوبیدم به دیوار.یک ذره از خشمم کم نشد

باران داغ...
ما را در سایت باران داغ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4labeyemarge بازدید : 4 تاريخ : جمعه 11 آبان 1397 ساعت: 0:53

دلم لرزید ...خیلی حرف ها بود انگار...خیلی چیزها....احساس سبکی داشتم...دقیقا همون حسی که دراز بکشی بین یه عالمه سبزه.نفس بکشی...بوی زندگی میاد
و من...اینجا...توی این اتاق...تو تاریکی حضور این آدم...از این صدا و این نوا و این آدم
همون حس و همون بوی معطر حضور و زندگی رو احساس میکردم

+ نوشته شده در  شنبه چهارم دی ۱۳۹۵ساعت 19:8  توسط رها  | 
باران داغ...
ما را در سایت باران داغ دنبال می کنید

برچسب : خوشبختی, نویسنده : 4labeyemarge بازدید : 5 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 1:26

+تو روانی هستی به خدا-دیگه تو نمیخواد حقیقتو بازگو کنی!+چیکار میخوای بکنی؟-نمیدونم .رها من چیکار کنم؟از نبودنش میترسم .از بودنش هم میترسم .دارم آزارش میدم+خب بهش بگو-نمیتونم .میفهمی ؟نمیتونم...+تو باید یه بار دیگه آزمایش بدی .مگه خود آزمایشگاه نگفت این آزمایش کافی نیست؟-نمیتونم...نمیخوام...رها تو نمیدونی دیدن سه تا حرف HIV همراه با کلمه positive روبروش یعنی چی؟یعنی آوار...آواری که مستقیم تو فرق سرت فرود بیاد...یعنی مرگ ...مرگ همه چیز...مرگ عشقت...مرگ زندگیت...ذره ذره میکشتت...کاش یه مرضی بود تا میفهمیدی میمردی...وقتی میفهمی باید بیخیال زندگی و عشقت بشی...میمیری هر بار وقتی فکر میکنی بهش...هق ه باران داغ...ادامه مطلب
ما را در سایت باران داغ دنبال می کنید

برچسب : گريه,كردي؟, نویسنده : 4labeyemarge بازدید : 4 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 1:26

-اینجوری باید مراقبش باشی؟میدونی با این سهل انگاریت چه ضربه ای بهش وارد شده؟عصبی دستمو روی پیشونیم کشیدم و با صدایی که سعی در بالا نبردنش میکردم گفتم:+دکتر حالش چطوره؟انگار فهمید حوصله پند و اندرزای بیخودیشو ندارم-حالش خوبه...خوب خوبنفس حبس شدمو بیرون دادم و لبخندی روی لبم نشست-ولی این خوب بودن منو میترسونه...+منظورتونو نمیفهمم-من احساس میکنم داره وانمود میکنه که حالش خوبه!این خود خوری کردن خیلی بده+خب الان باید چیکار کنیم؟-من بهتون توصیه میکنم یه مدت ببرینش سفر نزارین دورش خالی باشه.هرکاری که فکر میکنین براش بهتره و میتونه از تنهایی درش بیاره انجام بدینروی صندلی نشستم و به حرفای دکتر فکر کردم باران داغ...ادامه مطلب
ما را در سایت باران داغ دنبال می کنید

برچسب : این,خوب,بودن,منو,میترسونه, نویسنده : 4labeyemarge بازدید : 6 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 1:26

*صرفن داستان پردازی های خیالی من؟!!!!!
اسم ها مستعارند؟!!!

نظرات خصوصی جواب داده نمیشوند

نه مثبتم نه منفی،خنثی؛اگه منفی باشی مثبتم اگه مثبت باشی منفی ام اگه هم حد وسط باشی حد وسطم...
خیلی طول میکشه از کسی خوشم بیاد،ولی با حتی یه کار کوچولو از چشمم میوفته...

حالم از هرگونه دورویی به هم میخوره
لطفا خودت باش

باران داغ...
ما را در سایت باران داغ دنبال می کنید

برچسب : درد,اینجاست,درد,نمیشود,هیچ,حالی,کرد, نویسنده : 4labeyemarge بازدید : 3 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 1:26

نگاهم در چشمان دریایی مقابلم خیره شد و دوباره موج آرامش به درونم سرازیر شد
این چشما نیروی شدیدی داشتند
نیرویی که نادیده گرفتنش سخت تر از حس کردنش بود
و من فکر کردم چقدر احمقم که همچنان این نیرو قلبم رو به تپش وا میداره...

+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و نهم خرداد ۱۳۹۶ساعت 17:34  توسط رها  | 
باران داغ...
ما را در سایت باران داغ دنبال می کنید

برچسب : همچنان,این,نیرو,قلبم,تپش,میداره, نویسنده : 4labeyemarge بازدید : 2 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 1:26

خداحافظی کردم ازشدلم میخواست اون لحظه از صحنه ی روزگار محو بشمپیاده شدم که همزمان با پیاده شدن من آرمان هم پیاده شددستش یه کیسه ی کوچیک و رنگی بود.به سمتم دراز کرد-این برای شماست.آدم بهتره مسائل رو از عمق حل کنه تا این که بخواد پنهانشون کنه...به خصوص این که این پنهان کردن اصلا هم با شناخت آدم های اطراف نسبت به خود شخص سنخیتی نداشته باشهتو تحلیل حرفش مونده بودم که خداحافظی کرد و رفت و من واقعا منظورش رو نگرفته بودم.خشک شده و کیسه به دست به رفتنش نگاه کردم.کیسه رو باز کردم...با شیشه هایی که حاوی قرص های تقویتی و ویتامین بود..واقعا نمیدونستم چه حسی باید داشته باشم.قرص توی دستم خشک شده بود و نمیدونم چه قدر تو اون حالت موندم که با صدای بوق ممتد یه ماشین از بهتی که گرفتارش بودم درومدم... باران داغ...ادامه مطلب
ما را در سایت باران داغ دنبال می کنید

برچسب : ماکان این روزا حالم عجیبه, نویسنده : 4labeyemarge بازدید : 3 تاريخ : چهارشنبه 26 آبان 1395 ساعت: 4:34

به سمتش رفتم..جلوم ایستاد.سرم رو بلند نکردم..چشم دوختم به علامت کوچیکه پایین کرواتش.فاصلمون کم شد.یه قدم به سمتم اومد-حالت خوبه؟دارو فکر کنم...وسط حرفش پریدم ...کاری که خیلی هم بهش عادت نداشتم و نداشت-اصلا حالم خوب نیست.تنها چیزی که میخوام اینه که برم خونه...-تو هیچ جا نمیری...اون دارو ممکنه یکم تاثیرات جانبی داشته باشه...سرگیجه داری یا داغی بدن؟داغی بدن؟؟من توی بدنم جونی نمونده بود تا بتونم حس کنمچشمام دوباره داشت خیس میشد و نیش اشک رو توشون احساس میکردم...دستام دیگه جونی نداشت..نمیدونم هجوم بیماری بود یا حرف هایی که از وبا هم بدتر بودن؟؟؟هرچه که بود مخرب تر از هر زلزله ای بود...کیفم از دستم ول شد:خواهش میکنم...بذارید برم..یه قدم جلوتر اومد و من عقب تر رفتم ...اعصاب نداشتم...میدونستم یکم بیشتر بمونم فریاد میزنم و اون وقت هیچ کس نمیتونست جلودار حرف هایی بشه که تو گلوم گیر کردن... باران داغ...ادامه مطلب
ما را در سایت باران داغ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4labeyemarge بازدید : 4 تاريخ : چهارشنبه 26 آبان 1395 ساعت: 4:34

چه بزرگ شده ام از روزی که روحم در ذره ذره ی رنج های عشق تو فرسود و چه بزرگ شده ام از روزی که درصدد کشف تو برآمدم.انگار تمام نقص هایم را در آیینه ی چشم های تو دیدم و تصویر نیمه تمام من با دیدن طرح کامل شخصیت تو به کمال رسید.
چه بزرگ شدم از آن روز که خونم با تو عجین شد و چه پیدا شدم از روزی که در تو گم شدم.

باران داغ...
ما را در سایت باران داغ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4labeyemarge بازدید : 3 تاريخ : دوشنبه 26 مهر 1395 ساعت: 3:28